الزامات مديريتي براي مديران دولت تدبير و اميد(قسمت چهارم)

۱۳-قانون گرايي و نظم:

حفظ و اجراي قوانين و رعايت حقوق همه آحاد جامعه از ويژگيهاي مديران دولت تدبير مي‌باشد. آنها معتقدند كه همه در برابر قانون يكسان هستند و رعايت حقوق همه شهروندان را يكي از اساسي ترين وظايف خود مي‌دانند، علاوه بر اينكه قانون پذير ترين فرد جامعه محسوب مي شوند بلكه در اجراي قوانين و مقررات نسبت به ديگران كوشاترين هستند. در اجراي قوانين پيش‌قدم بوده و اعتقاد دارند كه قدرت، آزادي و عدالت تنها در سايه و پناه قانون معني پيدا مي‌كند، مديران قانونمند از بي عدالتي، رابطه گرايي و نقض قوانين و مقررات بيزارند، قانون گرايي و تمكين در برابر قانون و التزام عملي به قانون و مقررات را علاج دردهاي اجتماع مي دانند. زيرا در پرتو حسن اجراي قانون ، عدالت ، رفاه ، نظم و رشد در جامعه پديد مي‌آيد. نظم را در قانون گرايي و قانون گريزي را بي‌نظمي مي دانند. الگوي نظم و انضباط اداري هستند و علاوه بر آشنايي با مقررات اداري در رعايت آنها مقيد و بر ديگران پيشقدم بوده و هرگز خود را فراتر از قوانين و مقررات نمي دانند.

۱۴-مسئوليت پذيري و پاسخگويي:

یکی از ویژگی‌های بارز و مهم مديران دولت تدبير و اميد، رعایت اصل مسئولیت‌پذیری در ازای حقوق دیگران است، مسئولیت مدیران در پاسخگویی به مردم، وظیفه‌ای بسیار مهم و آزمایش سختی برای آنان است، و کسی می‌تواند موفق‌تر باشد و گوی سبقت را در عرصه خدمت‌رسانی از دیگران برباید که در انجام وظایف و تعهدات خود در قبال جامعه و مردم کوتاهی نکند و کارها را به نحو نیکو انجام دهد. اشخاص مسئولیت پذیر به علت پاسخگو بودن قابل اعتمادترند و جلب اعتماد دیگران یکی از زمینه های مهم پیشرفت است.

عنصر اصلی مسئولیت‌پذیری، پاسخگویی یعنی اصالت‌دادن به حقوق دیگران است به این معنا که «شما حق دارید و من تکلیف دارم». مديران مدبر دولت تدبير مسئول و پاسخگو در برابر اختيارات و وظايف محوله خود هستند و پاسخگويي را يكي از اصلي ‌ترين وظايف خود دانسته و پاسخ خواهي را از اختيارات ذي‌نفعان مي‌دانند. همواره خود را متعهد به پاسخ دادن نسبت به پيامدهاي انجام مسئوليت خويش مي‌دانند. و مشكلات را فرافكني نمي نمايند بلكه هرگونه نتيجه تصميمات خود را پذيرفته و به مشكل خود اقرار مي نمايد. و نيك مي دانند كه اولين قدم حل مشكل درك آن است.

۱۵-مديريت امانت الهي:

منصب ،پست و جايگاه مديريتي براي مديران با تدبير در دولت تدبير و اميد، نعمت و فرصتي براي خدمتگزاري به مردم است و به هيچ وجه سطوح بالاتر سازماني را ملاك افتخار و برتري خود بر ديگران نمي دانند.

بلكه پست هاي مديريتي را امانت الهي در دست خود دانسته و آن را وسيله اي براي خدمت به بندگان خدا مي دانند و هرگونه سوء استفاده از پست و مقام، بي توجهي ،كارشكني،كم كاري، ضعف و... را خيانت به امانت الهي قلمداد مي كنند. اگرچه از نعمت خدمتگزاري ملول و خسته نشده و شانه خالي نمي كنند بلكه در صورت عدم كارايي آن را با كمال رغبت به ديگران وا مي گذارند و پست مديريتي و غير مديريتي در عزم و اراده و انگيزه آنان براي خدمت به مردم خللي وارد نمي كند.

الزامات مديريتي براي مديران دولت تدبير و اميد(قسمت سوم)

۹-تحول گرايي و اصلاح طلبي:

يكي ديگر از الزامات مديريتي مديران دولت تدبير و اميد تحول گرايي و اصلاح طلبي است. مديران تحول گرا و با تدبير هيچ وقت به پيروزيها و موفقيت هاي بدست آمده راضي نمي شوند، بلكه رضايت به وضع موجود را خيانت به نسل آتي مي دانند و حتي خوب  بودن را آفتي براي بهتر شدن مي دانند. هيچ وقت منتظر فرصتها نمي مانند بلكه فرصتها را خلق مي كنند، نه تنها ازتحول و تغيير هراسي به دل ندارند بلكه بزرگترين حامي و پشتيبان تحول و اصلاح طلبي هستند و مي دانند با دانش ديروزي نمي توانند سازمانهاي امروزي را اداره كنند و يا مسائل را در همان سطح آگاهي كه بوجود آمده حل كنند، آگاهند كه در عصر تغيير مستمر، تنها يادگيرندگان، آينده را به ارث خواهند برد و ثابت ماندن، تغيير نكردن و بهبود نيافتن  را مساوي مرگ مي دانند. تحول و اصلاح را فرصتي براي بهتر شدن مي دانند و حتي يك روزشان بدون بهبود سپري نمي شود، هر روز ياد مي گيرند و ياد مي دهند و تجربه اي را كه ديروز نداشتند كسب مي نمايند و مهارت موج سواري بر روي موجهاي تغيير در دنيايي كه تغييرات آن شتابنده ،فزاينده و پيچيده است را دارند.

مديران دولت تدبير و اميد پرچمدار تحول و اصلاح هستند و هرگونه تحول و اصلاح را ابتدا از خود و سازمان خويش آغاز مي كنند و اسير عادتهاي خود ساخته نيستند، بلكه همواره نگاه هوشمندانه دارند و بهبود را مسابقه اي بدون خط پايان مي دانند و همواره امروزشان بهتر از ديروزشان و فردايشان بهتر از امروزشان است.

۱۰-افزايش توانمندي و انگيزه كاركنان:

مديران با تدبير مي‌دانند كه با ارزشترين و مهمترين دارايي و سرمايه هر سازماني سرمايه‌هاي انساني هستند كه ارزش ساير سرمايه‌ها نيز به اين سرمايه معطوف مي‌شود. مديران مدبر براي افزاش عملكرد سازماني به دنبال افزايش عملكرد كاركنان خود هستند و آگاهند كه سرمايه‌هاي انساني براي اوج گرفتن و به پرواز آمدن به دو بال انگيزه و توانمندي نيازمندند و سعي مي‌كنند اين دو بال را در كاركنانشان ايجاد كنند و همواره براي افزايش توانمنديها و انگيزه كاركنان خود تلاش مي‌كنند. در انتخاب ، انتصاب و ترفيع نيز به اين دو مقوله مهم توجه ويژه دارند، و مي‌دانند كه انگيزه مهمتر از توانايي است زيرا اگر انگيزه باشد توانمندي حاصل مي‌شود ولي ايجاد انگيزه بسيار دشوارتر از ايجاد توانمندي است. به همين خاطر همواره به دنبال افراد با انگيزه و توانمند هستند، و در غير اينصورت توانايي و انگيزه را در زيردستان ايجاد مي‌كنند. البته نيك مي‌دانند كه ابتدا بايد انگيزه و توانمندي را از خود آغاز نمايند زيرا انگيزه مديران و توانمندي آنان باعث افزايش انگيزه و توانايي زيردستان نيز مي‌شود.

۱۱-تكريم مشتريان داخلي و خارجي:

مديران دولت تدبير مي‌دانند كه رضايت مردم از خدمات دولتي مهمترين شاخص براي ارزيابي عملكرد سازمانهاي دولتي محسوب مي‌شوند و به همين خاطر همواره به دنبال افزايش رضايت مندي مردم هستند.

مديران مدبر رضايت خداوندي را در رضايت مردم جستجو مي‌نمايند. و مي دانند كه راه خدا از ميان خلق مي گذرد، و همچنين نيك مي‌دانند كه كاركنان ناراضي رضايت ارباب رجوع را فراهم نمي‌كنند، به همين منظور قبل از اينكه به فكر افزايش رضايت مردم باشند رضايت كاركنان را فراهم مي‌نمايند. هم به مشتريان داخلي كه كاركنان مي باشد توجه دارند و هم به مشتريان خارجي كه ارباب رجوع هستند، عنايت ويژه دارند. رضايت يكي را فداي رضايت ديگري نمي‌كنند و قبل از اينكه افراد را به چشم مشتري يا كارمند ببينند، به عنوان انسان مي‌بينند. آنچه به خود نمي‌پسندند به ديگران نيز روا نمي‌دانند.

۱۲-روحيه انتقاد پذيري:

مديران دولت تدبر انتقاد پذيري و نرنجيدن از انتقاد ديگران را فرصتي براي رشد و تعالي خود و سازمانشان مي دانند و داراي روحيه انتقاد پذيري هستند .يعني اينكه ظرفيت شنيدن هر نقدي خواه حق يا باطل را دارند و دنبال توجيه و دليل تراشي نيز نيستند بلكه انتقاد را به مثابه بازخوردي ارزشمند براي رشد و ترقي خود و سازمانشان مي دانند .

مديران مدبر انتقاد را نه تنها حق مردم بر مسئولين، بلكه جزء حقوق خود بر مردم مي دانند كه اگر مردم خطايي را ديدند و انتقاد نكردند حق او را ادا ننموده اند. بر اساس آموزه هاي ديني نقد و انتقاد و بيان عيب و نقص را هديه اي از جانب دوستان تلقي نموده و پنهان نمودن عيب وكاستي هاي مدير را به عنوان دشمني تلقي مي نمايند.

لذا مديران مدبر در دولت تدبير نبايد خود را مصون از عيب و خطا بدانند، بلكه همواره خود را نيازمند انتقاد ديگران دانسته و خود نيز انتقادگر باشند ولي نبايد انتقادشان، از شخصيت آدمها باشد، بلكه انتقاد بايد از عملكردها صورت گيرد.

بنابراين در قاموس مديران باتدبير، انتقاد گري و انتقاد پذيري از نيازهاي فردي، سازماني و اجتماعي براي اصلاح و بهبود است و هر انتقادي را مانند يك پيشنهاد براي بهبود مي دانند.